|
|
نوشته شده در پنج شنبه 20 فروردين 1394
بازدید : 3239
نویسنده : محمد اسلامی
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم..در این دنیا معمولا همه چیز بر گردن ما حق و حقوقی دارند و نباید همین طور و ساده از کنار آنها گذشت، و حق مردمم و فرزندان پاک مردمم مرا برآن داشت که نقدی بر برنامه خوب کلاه قرمزی کنم والبته این نقد را می کنم که به گوش مسئولین باکفایت مربوطه برسد. اینکه واضح و آشکار است رسانه های غربی با هزینه های میلیارد دلاری شبکه های خود فقط در پی سرگرم ساختن ملت ایران هستند و همه ملت ایران عقل و شعورشان می رسد که یهودیان انگلیسی چقدر دلسوز ملت ایران هستند که فقط به مسائل جنسی ایرانیان و دوست یابی برای زنان و شوهران ایرانی هستند که خدا خیرشان دهد که گاهی به اهدافشان هم رسیده اند و باز هم عقل و شعور دیگر ایرانیان می رسد که برای خانواده خود ماهواره نصب می کنند تا بهتر از فرهنگ غربی پیروی کنند و اما من چندین برنامه در رسانه دیدم که خیلی برایم جالب بود و البته این برنامه برای بزرگسالان بود مثلا تلفن زنگ میخورد و دختر کوچولو گوشی تلفن را برمیدارد و پدر و مادرش میگویند دخترم بگو پدرت در خانه نیست، و دختر می گوید الو بابام خونه نیست و گوشی رو می گذارد و به طرف اتاق پدر می رود که صدایش کند در حالی که پدرش در کنارش نشسته است، یعنی دختر بچه این را باور کرده پدرش در خانه نیست و این برنامه می خواهد بگوید ای بزرگترها لطفا دروغ نگویید که فرزندان حرفتان را باور می کنند و چند برنامه دیگر.. خب دست صدا و سیما درد نکند که برنامه برای بزرگترها گذاشته واما دروغ گفتن آنقدر در فرهنگ اسلام و شیعه نهی شده است که یکی از گناهان کبیره شمرده شده است یعنی از بزرگترین گناهان و آنقدر بزرگ است که بزرگترها به ما میگفتند: دروغگو دشمن خداست که این پایه و اساس قرآنی دارد که خداوند در قرآن فقط دشمنان خود را لعن می کند و البته دروغگویان هم از این امر مستثنا نیستند و خداوند باری تعالی در قرآن کریم، دروغگویان را مورد لعن قرار داده است و جالب این است که در جمعی در رابطه با همین بحث میکردیم که بنده خدایی فرمودند: اینقدر بزرگترها به ما میگفتند دروغگو دشمن خداست، الآن حال ما این است وای به حال فرزندان ما! در خرید و فروش، دروغ! در خانه، دروغ! در محل کار، دروغ! و خداوند عاقبت همه را بخیر کند و هدایت کند.. و دروغ گفتن در روایتی آمده است که: دروغ حرام است چه بزرگ باشد چه کوچک، چه جدی باشد و چه شوخی! حال با این روایت دروغ از اصل و اساس باطل وحرام است حال برچسب شوخی بزنیم که کار حل نمی شود و اما برعقیده و نظر من، دروغ شوخی باب دروغ جدی میشود و دروغ کوچک باب دروغ بزرگ میشود. حال صدا و سیما برنامه ای مفرح را به برنامه ای بدآموز تبدیل کرده است و آن هم برنامه پروپاقرص کلاه قرمزی را! آهای کارگردان مگر شما بچه مسلمان نیستی؟! مگر شما بچه شیعه نیستی؟! هر فیلم و برنامه تو مورد دید میلیونها نفر در می آید پس تمام نکات ریز شما را مردم میفهمند که قدرت عقل و شعورشان بالا رفته، پس چرا عروسکی به اسم دیبی را وارد برنامه ات کرده ای که همه چیز را دروغ می گوید؟! البته به قول شما برعکس میگوید!! چه ما بگوییم حسن کچل یا کچل حسن، چه فرقی به معنا و عمل کار می کند؟! من متاسفانه در خیلی از جاها دیدم بچه ها به تقلید از عروسک دیبی همه چیز را دروغ می گویند و همه اینها و اثرات مخرب دروغ بر گردن مسئولان مربوطه و البته کارگردان این مجموعه است لطفا از عاقبت خود بترسید و من از صدا و سیما که دلمان خوش است که می گوییم به سمت ماهواره نروید که والله قسم مثل مواد مخدر است که در کوتاه مدت از او لذت میبری ولی در بلند مدت زندگی ات را می سوزاند که قشنگ هم سوزانده است، پس به سمت شبکه های ایرانی بروید و این شبکه ایرانی مروج دروغگویی در بین بچه ها است. این حق مردم و فرزندان عزیز سرزمینم بود که به گوش صدا و سیما برسانم که لطفا چشم و گوش خود را باز کنید که مبادا فردا در برابر خداوند باری تعالی به غلط کردن بی افتید والسلام علیکم ورحمة الله.. حقیر محمد اسلامی قزوینی.. لطفا نشر دهید تا به گوش مسئولین برسد.. الله اعلم....
:: برچسبها:
برنامه ای بدآموز ,
برنامه کلاه قرمزی ,
کارگردان ,
بچه مسلمان ,
عروسکی ,
دیبی ,
برعکس ,
حسن کچل یا کچل حسن ,
عروسک دیبی ,
اثرات مخرب ,
مسئولان مربوطه ,
سمت ماهواره ,
والله قسم ,
مواد مخدر ,
بلند مدت ,
شبکه ایرانی ,
مروج دروغگویی ,
بچه ها ,
حق مردم ,
صدا و سیما ,
چشم و گوش ,
خداوند باری تعالی ,
به غلط کردن ,
لطفا نشردهید ,
گوش مسئولین ,
دختر بچه ,
پسر بچه ,
نقد کلاه قرمزی ,
نقد برنامه کلاه قرمزی ,
دانلود کلاه قرمزی ,
کلاه قرمزی94 ,
نقد فیلم ,
نقد کارتون ,
نقد انیمیشن ,
نقد صدا وسیما ,
برنامه های نوروزی صدا و سیما ,
,
نوشته شده در چهار شنبه 19 فروردين 1394
بازدید : 2728
نویسنده : محمد اسلامی
|
|
آيا اسلام ابوبكر ابتداي بعثت بوده يا بعد از دعوت علني؟ سوال: آيا اسلام اهل سنت همیشه ادعا دارند ابوبکر اولین یا دومین مسلمان بوده است! نگاهی به کتبشان می کنیم ببینیم آیا حقیقت دارد؟؟؟! ابوبكر ابتداي بعثت بوده يا بعد از دعوت علني ؟در باره زمان اسلام آوردن ابو بكر، روايات مختلفي نقل شده است. برخي روايات حاكي از اين كه اسلام ابوبكر بعد از دعوت علني بوده؛ چند روايت در اين زمينه وجود دارد كه در آنها آمده است ابوبكر قبل از مسلمان شدن، با حكيم بن حزام عازم مسافرت به طائف بود؛ اما وقتي حارث ابو خالد از جريان بعثت رسول خدا و دشنام خديجه به بت هاي آنها، به او خبر داد، نزد پيامبر آمد و اسلام آورد.اين روايت را بلاذري اين گونه نقل كرده است:أبو الحسن علي بن محمد المدائني عن عيسي بن يزيد عن شرحبيل بن سعد قال: قال أبو بكر بينا أنا في منزلي بمكة وأنا أريد الطائف، وحكيم بن حزام إذ دخل علي الحارث بن صخر فتحدث ودخل حكيم بن حزام فقال له الحارث: يا أبا خالد زعم نساؤنا أن عمتك خديجة تزعم أن زوجها رسول الله، فأنكر ذلك حكيم، ودعوت لهما بطعام من سفرة أمرت باتخاذها لسفرنا، فأكلا وانصرف الحارث فقلت لحكيم: والله ما رأيت في وجهك إنكار ما قال لك في عمتك، فقال حكيم: والله لقد أنكرنا حالها وحال زوجها، ولقد أخبرتني صاحبتي أنها تسب الأوثان، وما تري زوجها يقرب الأوثان، قال أبو بكر: فلما أبردت خرجت أريد النبي صلي الله عليه وسلم، فابتدأت فذكرت موضعه من قومه وما نشأ عليه، وقلت: هذا أمر عظيم لا يقارك قومك عليه، قال: يا أبا بكر ألا أذكر شيئاً إن رضيته قلته وإن كرهته كتمته؟ قلت: هذا أدني مالك عندي، فقرأ علي قرآناً، وحدثني ببداء أمره، فقلت: أشهد أنك صادق، وأن ما دعوت إليه حق، وأن هذا كلام الله. وسمعتني خديجة فخرجت وعليها خمار أحمر فقالت: الحمد لله الذي هداك يا بن أبي قحافة.ابوبكر گفته است: در منزلم بودم و به همراه حكيم بن حزام قصد مسافرت به طائف را داشتم، در اين هنگام حارث بن صخر وارد شد و سخني گفت، در همين حال حكيم آمد، حارث به او گفت: اي ابو خالد زنان ما گمان مي كنند عمه تو خديجه گمان دارد شوهرش رسول خدا است.حكيم اين خبر را منكر شد. ابو بكر مي گويد: آنها را دعوت كردم از غذايي كه براي سفر آماده كرده بودم ، بخورند و آنان خوردند. حارث رفت.من به حكيم گفتم: به خدا سوگند در صورت تو انكار اين خبر را نمي بينم. حكيم گفت: به خدا احوال خديجه و شوهرش ما را نگران مي سازد، همسرم به من گفت خديجه به بت ها فحش مي دهد و شوهرش نزد بت ها نمي رود.ابو بكر مي گويد: وقتي هوا خنك شد نزد پيامبر رفتم و از جايگاه ايشان نسبت به قومش و آنچه بر عليه ايشان صورت گرفته حرف زدم و گفتم: اين امر بزرگي است، قوم شما اين مسأله را از شما نمي پذيرند.رسول خدا فرمود: اي ابو بكر ! آيا مي خواهي چيزي را ذكر كنم ؟ اگر به آن رضايت مي دهي بگويم و اگر از آن كراهت داري پنهان كنم (و نگويم) ؟ گفتم: اين نهايت كاري است كه مي توانم. رسول خدا قرآن برايم تلاوت كرد از (زمان) ابتداي نبوتش فرمود. گفتم: شهادت مي دهم كه شما راست مي گويي. و به سوي آنچه دعوت مي كني حق است و اين كلام خداوند است. اين سخن مرا خديجه شنيد ، خارج شد در حالي كه مقنعه اي قرمز بر سر داشت و گفت: شكر خدا را كه تو را هدايت كرد.البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج3، ص308، طبق برنامه الجامع الكبير.همچنين در روايت ديگر آمده است كه ابو بكر قبل از بعثت رسول خدا به يمن رفته بود و در آنجا عالم ازدي را ديد كه از بعثت پيامبري در ميان مردم خبر داد و به ابو بكر گفت تو به او كمك خواهي كرد. داستان ملاقات ابو بكر با اين عالم مفصل است. اما نكته اينجا است كه ابو بكر مي گويد: وقتي به مكه برگشتم، رسول خدا مبعوث شده بود و مشركان مكه نزد من آ مدند و گفتند ما منتظر تو بوديم كه در مقابل اين رخداد چه خواهي كرد:قال أبو بكر : فقدمت مكة ، وقد بُعِث النبي ، فجاءَني عقبة بن أبي مُعَيْط ،وشَيْبَة ، ورَبيعة ، وأبو جَهْل ، وأبو البختريّ ، وصناديد قريش ، فقلت لهم : هل نابتكم نائبة ، أو ظهر فيكم أمرٌ ؟ قالوا : يا أبا بكر ، أعظم الخَطْب : يتيم أبي طالب يزعم أنه نبي ، ولولا أنت ما انتظرنا به ، فإذ قد جئت فأنت الغاية والكفاية .ابو بكر مي گويد: وقتي وارد مكه شدم پيامبر مبعوث شده بود. عقبه بن ابي معيط، شيبه، ربيعه، ابو جهل و ابو البختري و بزرگان قريش نزد من آمدند به آنها گفتم: چه رخدادي پيش آمده، چه امري ظهور كرده؟ گفتند: اي ابو بكر سخن بزرگ است، يتيم ابو طالب گمان كرده كه پيامبر شده، اگر تو نبودي ما منتظر نمي نشستيم و كارش تمام مي كرديم اما حال كه آمده اي ، تصميم نهايي با توست و تو ما را كفايت مي كني.در پايان روايت آمده است كه ابو بكر نزد پيامبر آمد و نشانه هايي را كه آن عالم در يمن به او گفته بود از پيامبر ديد و شنيد به او ايمان آورد:.. قلت: مُدَّ يَدَك، فأنا أشهد أن لا إله إلا الله، وأنك رسول الله.اسد الغابة ج 3، ص 319در كتاب ابو هلال عسكري آمده كه ابو بكر گفت وقتي من از سفر برگشتم به مكه، نزد من از ابو طالب شكايت كردند كه از رسول خدا حمايت كرده است:قال أبو بكر: فلما قدمت مكة استبشروا فظنوا أنهم فتح عليهم بقدومي فتح، واجتمعوا إلي وشكوا أبا طالب وقالوا: لولا تعرضه دونه لما انتظرنا به. قلت: ومن تبعه علي مخالفة دينهم؟ قالوا: بنو أبي طالب، وهذا يدل علي أن علياً عليه السلام إذ ذاك بالغ ولو كان صبياً صغيراً لما اعتد به تابعاً...وقتي وارد مكه شدم مشركين از من بشارت خواستند، آنها گمان كردند با آمدن من پيروزي به آنها روي آورده است. نزد من جمع شدند و از ابو طالب شكايت كردند، كه اگر حمايت ابو طالب از پيامبر نبود ما منتظر نمي مانديم. گفتم: در مخالفت با دين مردم (شرك و بت پرستي) ، چه كساني از پيامبر پيروي مي كنند؟ گفتند: فرزندان ابو طالب.ابو هلال عسكري در ادامه مي گويد : اين مطلب (شمردن فرزندان حضرت ابوطالب عليه السلام به عنوان پيروان پيامبر صلي الله عليه وآله) نشانگر اين است كه حضرت علي عليه السلام در آن زمان بالغ بود زيرا اگر كودكي كوچك بود، او را به عنوان پيرو پيامبر (صلي الله عليه وآله) به شمار نمي آوردند.العسكري، أبو هلال الحسن بن عبد الله بن سهل بن سعيد بن يحيي بن مهران (متوفاي395هـ)، الأوائل للعسكري، ج1، ص51، طبق برنامه الجامع الكبير.طبق اين روايت، حضرت ابو طالب و فرزندانش از رسول خدا حمايت مي كردند؛ مثلا به عنوان نمونه جناب «جعفر» يكي از فرزندان حضرت ابو طالب عليه السلام بود كه از نظر سني ده سال از امير مؤمنان (صلوات الله و سلامه عليه) بزرگتر بود و علماي اهل تسنن درباره ايشان گفته اند «أسلم قديما = از كساني است كه در گذشته (اول اسلام) ايمان آورده است»؛ در نتيجه ابو بكر نخستين مسلمان از ميان مردان بالغ هم نيست. علاوه براينكه در بعضي نقلهاي معتبر آمده است كه ابوبكر بعد از جناب «جعفر» (عليه السلام) افراد ديگر ايمان آورد:قَال يعقوب بن سفيان : ذكر إسماعيل بن أَبي أويس ، عَن أبيه ، عن الحسن بن زيد : أن عليا أول ذكر أسلم ثم أسلم زيد بن حارثة حب النبي صلي الله عليه وسلم ثم جعفر بن أَبي طالب ، وكان أبو بكر الرابع في الدخول في الاسلام أو الخامس.تهذيب الكمال ، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي الوفاة: 742 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980 ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : د. بشار عواد معروف، ج 5 ص 52 ؛ سير أعلام النبلاء ، محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ، ج 1 ، ص 216.يعقوب بن سفيان مي گويد اسماعيل بن ابي اويس به نقل از پدرش به نقل از حسن بن زيد مي گويد: (حضرت) علي (عليه السلام) اول فرد مذكري است مسلمان شد و بعد از ايشان زيد بن حارثه به خاطر محبت پيامبر اكرم صلي الله عليه (و آله) و سلم اسلام آورد سپس (جناب) جعفر بن ابي طالب (عليهما السلام) مسلمان شد. ابو بكر نفر چهارم يا پنجمي بود كه اسلام آورد.اين نقل معتبر است و راويان أن را علماي اهل سنت توثيق كرده اند:إسماعيل بن عبد الله بن عبد الله بن أويس بن مالك :وي از راويان صحيح بخاري ، صحيح مسلم و سنن ابو داود و سنن ترمذي و سنن ابن ماجه است، علاوه براينكه احمد بن حنبل ، يحيي بن معين ، ابا حاتِم ، ابن حبان و شمس الدين ذهبي او را فردي مورد اعتماد مي دانند.رجوع شود به :سير أعلام النبلاء ، محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ، ج 10، صص 391- 392، رقم 108؛ من تكلم فيه وهو موثوق أو صالح الحديث، محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، 1426هـ - 2005 م ، الطبعة: الأولي، تحقق: عبد الله بن ضيف الله الرحيلي ، ص 102 - 103، رقم 33. محقق در پاورقي به نقا از حاكم نيشابوري مي نويسد همه علما به حديث او احتجاج مي كنند: قال الحاكم: «قد احتجا به جميعاً.تهذيب الكمال ، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي الوفاة: 742 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980 ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : د. بشار عواد معروف، ج3، ص 124، رقم 459.عبد الله بن عبد الله بن أويس بن مالك :وي از راويان صحيح مسلم و سنن ابو داود و سنن ترمذي و سنن نسائي و سنن ابن ماجه است ، علاوه براينكه احمد بن حنبل ، يعقوب بن شيبة ، عمرو بن علي ، ابو احمد بن عدي ، شمس الدين ذهبي و ابو زرعه او را فردي مورد اعتماد مي دانند.رجوع شود به :أبو زكريا يحيي بن معين بن عون بن زياد بن بسطام بن عبد الرحمن المري بالولاء، البغدادي (المتوفي: 233هـ) ، معرفة الرجال عن يحيي بن معين وفيه عن علي بن المديني وأبي بكر بن أبي شيبة ومحمد بن عبد الله بن نمير وغيرهم/ رواية أحمد بن محمد بن القاسم بن محرز، الناشر: مجمع اللغة العربية - دمشق ، الطبعة: الأولي، 1405هـ، 1985م، ج2 ، 107 ؛ أبو حفص عمر بن أحمد بن عثمان بن أحمد بن محمد بن أيوب بن أزداذ البغدادي المعروف بـ ابن شاهين (المتوفي: 385هـ) ،تاريخ أسماء الثقات، المحقق: صبحي السامرائي، الناشر: الدار السلفية - الكويت ، الطبعة: الأولي، 1404 - 1984، ص 125، رقم 629 ؛ أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفي: 852هـ)، تهذيب التهذيب، الناشر: مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند ، الطبعة الأولي، 1326هـ، ج5 ، ص 281، رقم 477 ؛ العلامة عبد الله بن الإمام الهادي الحسن بن يحيي القاسمي (المتوفي 1375هـ)، الجداول الصغري مختصر الطبقات الكبري ، من إصدارات مؤسسة الإمام زيد بن علي الثقافية، ص.ب. 1135، عمان 11821، المملكة الأردنية الهاشمية، ج2 ، ص 93 (مطابق با نرم افزار المكتبة الشاملة).الحسن بن زيد :وي از راويان سنن نسائي است و افرادي همچون ابن حبان ، عجلي و محمد بن سعد او را ثقه و مورد اعتماد و اطمينان مي دانند :رجوع شود به :محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي، أبو حاتم، الدارمي، البُستي (المتوفي: 354هـ)، الثقات، تحت مراقبة: الدكتور محمد عبد المعيد خان مدير دائرة المعارف العثمانية ، الناشر: دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن الهند ، الطبعة: الأولي، 1393 ه = 1973، ج6 ، ص 106، رقم 7155 ؛ أبو الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح العجلي الكوفي (المتوفي: 261هـ) ، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم ، المحقق: عبد العليم عبد العظيم البستوي ، الناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية ، الطبعة: الأولي، 1405 هـ ، ج1 ، ص 294، رقم 294 ؛ أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفي: 852هـ)، تهذيب التهذيب، الناشر: مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند ، الطبعة الأولي، 1326هـ، ج 2 ، ص 279 ، رقم 576.لازم به ذكر است كه در مورد بعضي از راويان اين نقل تضعيفاتي نيز نقل شده است اما بنابر مبناي اهل سنت در علم رجال ، وقتي راوي توثيق و تضعيف داشته باشد ، عنوان «مختلف فيه = مورد اختلاف» در مورد او به كار مي رود و چنين فردي راويتش «حسن = معتبر» است. به عنوان نمونه وقتي ابن حجر عسقلاني اختلاف علماي اهل سنت را پيرامون توثيق و تضعيف قزعة بن سويد بن حجير باهلي، نقل مي كند، مي گويد :فالحاصل من كلام هؤلاء الأئمة فيه ان حديثه في مرتبة الحسن.أحمد بن علي العسقلاني الوفاة: 852 ، القول المسدد في الذب عن المسند للإمام أحمد، دار النشر : مكتبة ابن تيمية - القاهرة - 1401 ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : مكتبة ابن تيمية، ص 30 .و نيز در تهذيب التهذيب در ترجمه عبد الله بن صالح كاتب الليث به نقل از ابن قطان مي گويد:هو صدوق، ولم يثبت عليه ما يسقط حديثه ؛ إلا انه مختلف فيه فحديثه حسن.أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الوفاة: 852 ، تهذيب التهذيب، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولي، ج 5 ، ص 228 .و در ترجمه هشام بن سعد مي گويد:هشام بن سعد قد ضُعّف من قبل حفظه، واخرّج له مسلم فحديثه في رتبة الحسن .النكت علي بن صلاح ج1 ص 464 (مطابق با نرم افزار الجامع الكبير). ابن الملقن بعد از ذكر اختلاف شديد علما پيرامون يزيد بن أبي زياد ، مي گويد:فإنه لأجل اختلاف الأئمة فيه حسن حديثه.به خاطر اختلافي كه علما درباره او دارند ، حديث او حسن است.اين سخن ابن الملقن در حالي است كه در همانجا نقل مي كند كه نووي در مورد اين راوي گفته است:ضعيف باتفاق المحدثين.به اتفاق تمامي علماي حديث ، يزيد بن أبي زياد ضعيف است.سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد الأنصاري الشافعي المعروف بابن الملقن الوفاة: 804 ، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير ، دار النشر : دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية - 1425هـ-2004م ، الطبعة : الاولي ، تحقيق : مصطفي أبو الغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ج6 ، ص 88.بنابراين ، اين روايت كه ابوبكر را چهارمين و يا پنجمين مسلمان مي داند ، سندش معتبر است.حتي طبق نقل طبري ، ابوبكر بعد از پنجاه نفر مسلمان شده است:عن محمد بن سعد قال قلت لأبي أكان أبو بكر أولكم إسلاما فقال لا ولقد أسلم قبله أكثر من خمسين ولكن كان أفضلنا إسلاما.تاريخ الطبري ، أبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار الكتب العلمية - بيروت، ج1 ص 540.محمد بن سعد بن ابي وقاص چنين مي گويد: به پدرم گفتم آيا اولين مسلمان در ميان شما ابو بكر بود ؟ پدرم گفت : خير ، قبل از او بيش از پنجاه نفر اسلام آورده بودند.لازم به ذكر است كه اين نقل نيز معتبر است زيرا همانند نقا قبل راويان آن «مختلف فيه» هستند بنابراين روايت معتبر است.در نتيجه آنچه از اين روايات به دست مي آيد اين است كه ابوبكر اولين انسان بالغ مسلمان نبوده است.مطلب پايانينكاتي كه از روايات فوق به دست مي آيد اين است:1ـ در روايت اول آمده بود «ولقد أخبرتني صاحبتي أنها تسب الأوثان = همسرم به من گفت خديجه به بت ها فحش مي دهد».مي دانيم كه رسول خدا تا سه سال دعوتش مخفيانه بود، بعد از سه سال علني شد. از طرفي طبق اين روايت، زماني ابو بكر ايمان آ ورد، كه حضرت خديجه سلام الله عليها علني به بت ها فحش مي داد، بنابراين چطور ممكن است ابو بكر در ابتداي بعثت و قبل از دعوت علني ايمان آورده باشد ولي در همان زمان حضرت خديجه سلام الله عليها علني به بت ها ناسزا گفته باشند؟! بنابراين ابوبكر بعد از دعوت علني مسلمان شده است نه در ابتداي بعثت.2ـ در روايت دوم آمده بود : « ... فجاءَني عقبة بن أبي مُعَيْط ، وشَيْبَة ، ورَبيعة ، وأبو جَهْل ، وأبو البختريّ ، وصناديد قريش ، فقلت لهم : هل نابتكم نائبة ، أو ظهر فيكم أمرٌ ؟ قالوا : يا أبا بكر ، أعظم الخَطْب : يتيم أبي طالب يزعم أنه نبي ، ولولا أنت ما انتظرنا به ، فإذ قد جئت فأنت الغاية والكفاية.عقبه بن ابي معيط، شيبه، ربيعه، ابو جهل و ابو البختري و بزرگان قريش نزد من آمدند به آنها گفتم: چه رخدادي پيش آمده، چه امري ظهور كرده؟ گفتند: اي ابو بكر سخن بزرگ است، يتيم ابو طالب گمان كرده كه پيامبر شده، اگر تو نبودي ما منتظر نمي نشستيم و كارش تمام مي كرديم اما حال كه آمده اي ، تصميم نهايي با توست و تو ما را كفايت مي كني».در روايت سوم نيز آمده است :«فلما قدمت مكة استبشروا فظنوا أنهم فتح عليهم بقدومي فتح، واجتمعوا إلي وشكوا أبا طالب.وقتي وارد مكه شدم مشركين از من بشارت خواستند، آنها گمان كردند با آمدن من پيروزي به آنها روي آورده است. نزد من جمع شدند و از ابو طالب شكايت كردند».آنچه از اين دو روايت به دست مي آيد اين است كه مشركين از ابوبكر طلب بشارت مي كنند ، معتقدند كه با آمدن او فتح و پيروزي نصيبشان مي شود ، پيش او از حضرت ابوطالب عليه السلام شكايت مي كنند و تصميم نهايي را به او موكول مي كنند. اينها خود دليل بر اين است كه اسلام او در دوره علني بوده نه مخفي زيرا اگر او در دوره مخفي مسلمان شده ، مشركين از كجا فهميده بودند پيامبر با بتها مخالفت دارد و حضرت ابوطالب حامي ايشان است و تصميم نهايي را به او موكول مي كنند؟!بنابراين به اين نتيجه مي رسيم كه اولا اسلام ابوبكر در دوره علني نبوده است.اما نكته ديگر اين است كه كسي ممكن است ادعا كند بر اساس اين روايات ، ابوبكر بين مشركين جايگاه ويژه اي داشته است؛ پاسخ اين مطلب آن است كه آنچه در كتب اهل سنت آمده است ، براي شيعيان حجت نيست و اهل سنت نمي توانند با چنين مطالبي عقيده خود را بر شيعه ثابت كنند، اماشيعيان به خاطر اعتبار داشتن اين مطالب در نزد اهل سنت ، از باب قاعده الزام مي توانند به آن استدلال كنند .نكته ديگر آن است كه اين مطلب (جايگاه ويژه داشتن ابوبكر) با روايت هاي ديگر اهل سنت سازگاري ندارد زيرا وقتي ابوبكر به خلافت رسيد ابوسفيان كه از بزرگان بني اميه بود چنين گفت:جاء أبو سفيان بن حرب إلي علي فقال : ما بال هذا الأمر في أقل قريش قلة وأذلها ذلافضائل الخلفاء الراشدين ج 1، ص 317 ، اسم المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبد الله بن أحمد الاصبهاني (المتوفي : 430هـ) الوفاة: 430.ابو سفيان پسر حرب پيش حضرت علي عليه السلام آمد و گفت چرا بايد خلافت را كوچكترين قبيله قريش و ذليل ترين آنها عهده دار شود.همان طور كه ملاحظه مي كنيد ابوسفيان ، ابوبكر را از كوچكترين و خوار ترين قبيله قريش مي داند. حال چگونه ممكن است ابوبكر در بين مشركان آن جايگاه ويژه را دارا باشد ولي ابوسفيان اين گونه او را معرفي كند؟!بنابراين به اين نتيجه مي رسيم كه اولا اسلام ابوبكر در دوره علني نبوده است.موفق باشيدگروه پاسخ به شبهاتمؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)..
:: برچسبها:
آیا جناب ابوبکر جزء اولین مسلمانان بوده است؟! ,
نوشته شده در یک شنبه 16 فروردين 1394
بازدید : 1689
نویسنده : محمد اسلامی
|
|
آيا آيه اي در قرآن كريم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟
آيا آيه اي در قرآن كريم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟
سؤال كننده : منصور افتخاري
توضيح سؤال:
در مبحث توسل در فهرست پرسش هاي شيعه متوسل شدن برادران يوسف به حضرت يعقوب و توسل به شخص پيامبر اسلام هر دو مورد به استناد قرآن در زماني اتفاق افتاده كه آن پيامبران حيات ظاهري داشتند و هنوز رحلت نكرده بودند ؛ لذا به دنبال آيه اي مي گردم كه توسل به مرده در آن به نوعي مطرح شده باشد .
لطفا پاسخ دهيد.
پاسخ اول:
آيه 64 سوره نساء، شامل توسل بعد از رحلت پيامبر (ص) نيز مي شود:
آيه ذيل يكي از آياتي است كه در باره توسل به رسول خدا صلي الله عليه وآله وارد شده وعلماي شيعه واهل سنت به آن استناد كرده اند:
وَلَوْ أنَّهُمْ إذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحيماً
اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت.
رفتن به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله براي طلب بخشايش در اين آيه عام است ؛ شامل حيات ايشان و بعد از مرگ ظاهري مي شود .
علماي اهل تسنن در مورد اين آيه كلمات بسيار جالبي دارند. نووي در بحث زيارت رسول خدا صلي الله عليه وآله مي نويسد:
ثم يرجع إلي موقفه الأول قبالة وجه رسول الله صلي الله عليه وسلم ويتوسل به في حق نفسه ويستشفع به إلي ربه سبحانه وتعالي ومن أحسن ما يقول ما حكاه الماوردي والقاضي أبو الطيب وسائر أصحابنا عن العتبي مستحسنين له قال ( كنت جالسا عند قبر رسول الله صلي الله عليه وسلم فجاء أعرابي فقال السلام عليك يا رسول الله سمعت الله يقول ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) وقد جئتك مستغفرا من ذنبي مستشفعا بك إلي ربي ثم أنشأ يقول
يا خير من دفنت بالقاع أعظمه فطاب من طيبهن القاع والاكم
نفسي الفداء لقبر أنت ساكنه فيه العفاف وفيه الجود والكرم
ثم انصرف فحملتني عيناي فرأيت النبي صلي الله عليه وسلم في النوم فقال يا عتبي الحق الاعرابي فبشره بان الله تعالي قد غفر له )
سپس به جايگاه اوليه در مقابل صورت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم باز گشته وبه وي توسل كند در حق خودش و از وي طلب شفاعت در نزد خدا بنمايد.
از بهترين كلمات آنچه است كه ماوردي وقاضي ابو الطيب وديگر اصحاب ما از عتبي نقل كرده وآن را نيكو شمرده اندكه گفت : نزد قبر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بودم كه بيابانگردي آمد وگفت سلام بر تو اي رسول خدا . از خداوند شنيدم( كلام خدا در قرآن) كه اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت . ومن به نزد تو آمدم واز گناه خود طلب بخشش كرده و تو را شفيع نزد پروردگارم قرار مي دهم .سپس اين شعر را خواند كه
اي بهترين كسي كه دربهترين جايگاه دفن شده است كه ازبوي خوش آنجاهمه جابوي خوش گرفته است .
جانم فداي قبري كه تو ساكن آن هستي كه در آن اسوه كامل در عفت وجود وكرم مدفون است
سپس بازگشت . پس چشمانم سنگين شده در خواب رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم را ديدم پس فرمودند كه اي عتبي به سراغ اعرابي برو و به او بشارت بده كه خداوند گناهان او را آمرزيد.
المجموع - محيي الدين النووي - ج 8 - ص 274
دمياطي نيز مي نويسد:
ثم بعد زيارة الشيخين يذهب للسلام علي السيدة فاطمة رضي الله عنها في بيتها الذي داخل المقصورة للقول بأنها مدفونة هناك ، والراجح أنها في البقيع فيقول : السلام عليك يا بنت المصطفي ... ويتوسل بها إلي أبيها ( ص ) . ثم يرجع إلي موقفه الأول قبالة وجهه الشريف ، فيقول : الحمد لله رب العالمين . اللهم صل علي سيدنا محمد ، وعلي آل سيدنا محمد . السلام عليك يا سيدي يا رسول الله . إن الله تعالي أنزل عليك كتابا صادقا ، قال فيه : (ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما) وقد جئتك مستغفرا من ذنبي مستشفعا بك إلي ربي .
بعد از زيارت ابو بكر و عمر براي سلام به فاطمه زهرا به بيت وي كه در داخل ضريح است مي روي چون بنا بر قولي در آنجا مدفون است ولي قول برتر آن است كه در بقيع دفن است .پس مي گويي سلام بر تو اي دختر رسول برگزيده ...پس به وسيله وي بر پدرش توسل مي جويي سپس به همان جاي اول & در روبروي صورت شريف- بازگشته مي گويي الحمد لله رب العالمين خدايا بر سرور ما محمد وبر آل وي درود فرست . سلام بر تو اي رسول خدا. خداوند به درستي بر تو كتاب خود را نازل كرد كه در آن گفت :
كه اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت (آيه 64 نساء) پس من به نزد تو آمده ام در حاليكه از گناهانم طلب بخشايش مي كنم واز تو طلب شفاعت به نزد خداوند مي كنم .
إعانة الطالبين - البكري الدمياطي - ج 2 - ص 357
ثم تأتي القبر فتولي ظهرك القبلة وتستقبل وسطه وتقول السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته ... اللهم انك قلت وقولك الحق ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) وقد اتيتك مستغفرا من ذنوبي ، مستشفعا بك إلي ربي ... ثم يتقدم قليلا ويقول السلام عليك يا أبا بكر.
سپس به نزد قبر رفته پس پشت خود را به سمت قبله مي كني ورو به سمت قبر ومي گويي سلام بر تو اي پيغمبر ورحمت خدا و بركات وي ....خداوندا تو گفته اي وكلامت درست است كه اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم كردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش كنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش كند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت (آيه 64 نساء).بدرستيكه من به نزد تو آمده ام در حاليكه از گناهانم طلب بخشايش مي كنم و از تو مي خواهم كه در نزد پروردگارم شفيع من باشي ...سپس كمي جلوتر رفته ومي گويي سلام بر تو اي ابو بكر ...
المغني - عبد الله بن قدامه - ج 3 - ص 590 - 591
همانطور كه مطرح شد حتي اهل سنت از اين آيه چنين فهميده اند كه مي توان از رسول خدا چه در حال حيات ظاهري و چه بعد از آن طلب شفاعت نمود .
پاسخ دوم:
انبيا وشهدا زنده هستند:
پاسخ شما را به نحو ديگري بيان مي كنيم : آيا انبياي الهي مرده اند؟ وآيا ائمه ما مرده اند ؟
به اعتقاد شيعه واهل سنت، انبياء الهي زنده هستند و شهدا نيز طبق آيه قرآن زنده هستند، پس توسل به آنها توسل به يك انسان زنده است نه توسل به مرده.
آلوسي در باره حيات انبياء عليهم السلام مي نويسد:
أما حياة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام الحياة البرزخية التي هي فوق حياة الشهداء الذين قال الله تعالي فيهم بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ فأمر ثابت بالأحاديث الصحيحة.
حيات انبيا عليهم السلام حياتي است برزخي وبرتر از حيات شهداست كه خداوند متعال در مورد ايشان فرموده است كه ايشان زنده اند نزد پرورگارشان روزي داده مي شوند . پس اين امر مطلبي ثابت شده با روايات صحيح است
الآيات البينات في عدم سماع الأموات ج1/ص39 للآلوسي النعمان بن محمود
ومن ثم قال الإمام السبكي حياة الأنبياء والشهداء كحياتهم في الدنيا
به همين دليل امام سبكي گفته است كه حيات انبيا و شهدا مانند زندگيشان در دنياست.
السيرة الحلبية ج2/ص432
ائمه ما نيز همگي شهيد هستند و طبق آيه 169 سوره آل عمران :
ولاتَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أموَاتَا بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ
كساني را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپنداريد بلكه ايشان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند .
شارح صحيح بخاري مي نويسد:
أحدها أن الأنبياء أفضل من الشهداء والشهداء أحياء عند ربهم فكذلك الأنبياء.
يكي از مطالبي كه در مورد زندگي انبيا بعد از مرگ گفته شده است اين است كه انبيا برتر از شهدا هستند و شهدا نزد پروردگارشان زنده اند پس انبيا نيز همينطور.
فتح الباري ج6/ص487
همانطور كه گفته شد اهل تسنن اعتقاد دارند كه انبيا بعد از مرگ ظاهري در واقع زنده اند .
در منابع اهل سنت نيز رواياتي وجود دارد كه حيات برزخي انبياء را ثابت مي كند. از جمله در صحيح مسلم نقل شده است كه رسول خدا فرمود: در شب معراج موسي را ديدم كه در قبرش نماز مي خواند:
حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ وَشَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ قَالَا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ وَسُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَتَيْتُ وَفِي رِوَايَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ عَلَي مُوسَي لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي قَبْرِهِ
رسول خدا فرمودند كه رفتم يا گذشتم بر موسي در شبي كه من را به آسمان بردند - در كنار جايي كه خاك سرخ زيادي جمع شده بود- واو ايستاده بود و در قبرش نماز مي خواند.
صحيح مسلم ج4/ص1845 كتاب الفضائل باب من فضائل موسي عليه السلام
در اين زمينه همانطور كه نمونه اي از آن نقل شد روايات زيادي حتي در صحيح بخاري ومسلم موجود است وبيهقي عالم مشهور اهل تسنن بعضي از آنها را در كتاب حياة الأنبياء بعد وفاتهم «زندگي پيامبران بعد از مرگ ايشان» جمع آوري نموده است .
وچون در قرآن تصريح به جواز توسل به زندگان شده است پس توسل به ائمه وانبيا بعد از رحلت ايشان جايز است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)..
:: برچسبها:
ثم بعد زيارة الشيخين يذهب للسلام علي السيدة فاطمة رضي الله عنها في بيتها الذي داخل ,
توسل بها إلي أبیها ,
السلام عليك يا سيدي ,
إن الله تعالي ,
أنزل عليك كتابا صادقا ,
زيارت ابو بكر و عمر ,
فاطمه زهرا ,
داخل ضريح ,
توسل ,
نازل كرد ,
إعانة الطالبين ,
البكري الدمياطي ,
استغفر لهم الرسول ,
يقول السلام عليك ,
خداوند ,
توبه پذير ,
آيه 64 نساء ,
نزد پروردگار ,
سلام بر تو اي ابو بكر ,
المغني ,
عبد الله بن قدامه ,
آيا انبياي الهي مرده اند ,
اعتقاد شيعه ,
آلوسي ,
الأنبياء عليهم الصلاة والسلم ,
الحياة البرزخية ,
عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ ,
بالأحاديث الصحيحة ,
انبيا عليهم السلام ,
خداوند متعال ,
الآيات البينات ,
للآلوسي النعمان بن محمود ,
الإمام السبكي ,
الشهداء كحياتهم ,
امام سبكي ,
حيات انبيا و شهدا ,
السيرة الحلبية ,
آيه 169 سوره آل عمران ,
ولاتَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ الله ,
أموَاتَا بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم ,
كساني را كه در راه خدا كشته شدند ,
مرده مپنداريد ,
بلكه ايشان زنده اند ,
شارح صحيح بخاري ,
الأنبياء أفضل من الشهداء ,
والشهداء أحياء عند ربهم ,
انبيا برتر از شهدا هستند ,
پروردگارشان زنده اند ,
فتح الباري ,
اهل تسنن ,
انبيا بعد از مرگ ,
منابع اهل سنت ,
حيات برزخي ,
رسول خدا ,
شب معراج ,
هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ ,
شَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ ,
حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ ,
ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ ,
سُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ ,
أَنَسِ بْنِ مَالِك ,
َسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ,
مُوسَي ,
الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ ,
رسول خدا فرمودند ,
كتاب الفضائل ,
صحيح بخاري ومسلم ,
حياة الأنبياء ,
زندگي پيامبران ,
بعد از مرگ ,
قرآن ,
گروه پاسخ به شبهات ,
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) ,
نوشته شده در پنج شنبه 13 فروردين 1394
بازدید : 3147
نویسنده : محمد اسلامی
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم..آخوند امریکایی-یهودی..اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله وسلم همیشه در حال پیشرفت بوده ولی بعد از جریاناتی، دین اسلام، دین خشم و خونریزی قرار گرفت و من از مثال زدن صرف نظر می کنم چون برای بعضی از دوستان و مسلمانان، ناگوار تمام می شود و من نمی خواهم باعث آزردگی حال دیگران شوم و اما در حال حاضر، دشمنان اسلام وقتی متوجه شدند نمی توانند با گسترش روز افزون اسلام مقابله کنند و در فکر و حیله مقابله با اسلام شدند ولی هر کاری کردند متوجه شدند نمی توانند مقابل اسلام بایستند که هیچ حتی اسلام هر روز پیشرفت کرد و جهانی شد ولی آنها بیکار نایستادند و به فکر جنگ انداختن مذاهب اسلام با یکدیگر شدند! آری خوب هدفی را برای از بین بردن اسلام نشانه گرفتند و این بر کسی پوشیده نیست که میلیاردها دلار خرج می کنند و به این اختلافات دامن می زنند. در قبل گفتم خواستند با اسلام مقابله کنند و محبوبیت اسلام را در بین مردم جهان کم کنند ولی اتفاقات عکس افتاد مثل فیلمی که در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ساختند و به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تاختند. مردم جهان گفتند این محمد صلی الله علیه وآله وسلم کیست؟ شعور مردم هم که بالاتر رفته و با یک فیلم علیه چیزی موضع نمی گیرند و آمدند در مورد رسول مهربانی صلی الله علیه وآله وسلم تحقیق کردند و دیدند پیامبر مسلمانان با پیامبر فیلم "محمد" 180درجه فرق دارد، البته وقتی از طریق مذهب شیعه تحقیق کردند به این نتیجه رسیدند. آری با جنگ انداختن دو مذهب بزرگ اسلام که شیعه و سنی باشد خواستند افکار بیهوده خود را تزریق کنند که ماشاء الله در همین هم نتیجه عکس افتاد و آن هم تقریب بین مذاهب اسلام شد که کشور ایران در این زمینه پیشی گرفت با وجود اکثریت شیعه ندای وحدت سر داد و مراجعی همانند آیت الله امام خامنه ای، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله سیستانی و دیگر مراجع معظم شیعه فتوای حرام بودن توهین به مقدسات اهل سنت را صادر کردند و در مقام وحدت یکه تازی کردند ولی در کشورهای مسلمان دیگر با حاکمیت اهل سنت، ندای وحدت را سر نداد که هیچ، حتی خلاف آن را هم انجام دادند و مثال بارزش تامین هزینه مالی گروهک های تروریستی از جمله داعش، النصره، القاعده، طالبان و دیگر گروه های دست پرورده امریکا و اسرائيل بود وحتی به این هم اکتفا نکردند و افراد مسلح را هم برای کمک به آنها فرستادند. آری رژیم عربستان سعودی یا قطر که با حاکمیت اهل تسنن را دارند خلاف وحدت کار می کنند و تا ابد هم کار خواهند کرد. ولی از همه چیز بگذریم و برسیم به شبکه های اهل سنت تندرو به قول خودشان و به قول ما که قول أقوی است، وهابی انگلیسی-یهودی و شبکه های شیعه به قول خودشان و به قول ما که قول أقوی است شیعیان انگلیسی-یهودی است. شبکه های وهابی یهودی با برنامه های مختلف که فقط در میان کلماتشان شیعه را مشرک و کافر می دانند و می خواهند دید اهل سنت را نسبت به شیعه و شیعیان تغییر پیدا کند که مثل شبکه های وصال ناحق با کارشناسی ملازاده وهابی یهودی که بدون شک یهودیست و شبکه کلمه با کارشاسانی چون عقیل هاشمی بی عقل، حیدری وهابی یهودی، خدمتی، سجودی، ترشابی و دیگر یهودیان که جواب های خود را از شیعیان گرفتنه اند ولی بوی دلارهای نفتی عربستان و دلارهای نفتی قطر نمی گذارد حق را بپذیرند و از آن طرف شبکه اهل البیت (ع) با کارشناسی حسن اللهیاری یهودی با توهین به مقدسات اهل سنت و لعن و توهین به خلفای سه گانه اهل سنت و دادن انواع فحش و ناسزا به ام المومنین عایشه، موجب بدبین کردن اهل سنت به شیعیان و توهین متقابل آنها به شیعیان و البته توهین به مقدسات شیعه،کارشان را خوب انجام می دهند یا شبکه های عربی شیعه با مدیریت یاسر الحبیب که داماد آقای صادق شیرازی است که بعدها در مورد فرقه انحرافی آقای صادق شیرازی مفصل حرف خواهم زد و جواب ایشان را یک طلبه پایه دوم به اسم محمد اسلامی قزوینی خواهد داد که ادامه بحثمان این شد که مو به مو دستورات یهودیان اسرائيلی را انجام می دهند که هر دو گروه گمراه هستند. به والله قسم هم شبکه های وصال و کلمه و اهل بیت و سلام در گمراهی به سر می برند. و اما نقد شدید بنده نسبت به حسن اللهیاری یهودی که واقعا غلام حلقه به گوش بودن خود را اثبات کرده است نه برای اهل بیت علیهم السلام بلکه برای آل سعود که ریشه یهودیان خیبر در آنها وجود دارد! عالم و آخوند شیعه وقتی نمی فهمد در قرآن آمده است که به بتهای کفار فحش و سب ندهید، چطور ادعای دفاع از اهل بیت علیهم السلام را دارد؟! به قول قرآن کریم، امثال حسن الهیاری کمثل الحمار هستند! خداوند حسن اللهیاری را لعنت کند که باعث توهین به اهل بیت علیهم السلام می شود. این توهین های اللهیاری یهودی کاملا مخالف نظر شیعه و اهل بیت علیهم السلام است و باز خداوند این شخص را لعنت کند و همه کسانی که موافق با نطر و عقیده این شخص یهودی هستند از جمله مجتبی شیرازی لعنت الله علیه، برادر آقای صادق شیرازی که حاضرم به یگانگی خداوند قسم بخورم که در نطفه این شخص یعنی مجتبی شیرازی شک ندارم که از حرام به دنیا آمده است و از آن طرف وهابیان نظیر ملازاده یهودی، عقیل هاشمی یهودی و خدمتی یهودی و حیدری یهودی را که خداوند لعنتشان کند که تماما دروغ و مغالطه را تحویل مردم می دهند. والله اعلم و السلام علیکم و رحمة الله وبرکاتة.. نوشته شده توسط محمد اسلامی قزوینی..
:: برچسبها:
آخوند انگلیسی ,
آخوند یهودی ,
فیلم محمد ,
حاکمیت اهل سنت ,
دلارهای نفتی عربستان وقطر ,
وهابی یهودی ,
شیعه یهودی ,
حسن اللهیاری ,
شیخ حسن اللهیاری ,
سید صادق شیرازی ,
مراجع معظم شیعه ,
خلفای سه گانه ,
یاسر الحبیب ,
ملازاده وهابی ,
شبکه وصال ,
شبکه کلمه ,
شبکه اهل بیت ,
شبکه ولایت ,
حسن الهیاری افغانی ,
آل سعود یهودی ,
یهودیان خیبر ,
عکس ,
فیلم ,
اخبار ,
بازی ,
,
|
|
|